گروه صادقين
چرا باید بر مصائب سیدالشهداء گریست ؟؟
شیخ علی زند قزوینی:
میگویند که گریه، عامل تخدیر جامعه و عامل فروکش کردن غضب نسبت به دشمنان است؛
نخستین ثمرهای که در توجه به مصیبت سیدالشهدا برای انسان حاصل میشود «دشمن شناسی» است. این گریه، نه تنها عامل تخدیر نیست، بلکه عواطف تاریخی و اجتماعی بشر را به بلوغ میرساند.
عزادار و مصیبت زده، سیدالشهداء است که خطاب به اصحاب امام حسین «یا لیتنا معکم فافوز معکم» میگوید و آرزوی در کربلا بودن را دارد. این گریه و اشک برای سیدالشهداء است که شوق حضور در رکاب امام زمان(عج) و نفس کشیدن در دولت حقه ولی عصر(عج) را در دلها زنده میکند: «ان یرزقنی طلب ثارکم مع امام مهدی ...».
گریه هدف نیست، نردبان ارتقاء برای یک اقدام اجتماعی و فراگیر است. گریه به احساسات، طریق صحیح میدهد و جامعه را به برقراری احکام دین بر محور ولایت، ترغیب میکند.
اهل بیت در روایات فراوان هم خود در رثای سیدالشهداء گریستهاند و هم شیعیان را امر به گریستن کردهاند و برای گریه بر جد مظلومشان وعدههای بزرگی همچون بخشش گناهان بزرگ و کوچک و ورود در بهشت دادهاند.
بیستوچهارم ذیالحجه روز مباهله نام گرفته است. در این روز که روز نزول آیه «تطهیر» نیز هست، خداوند بر ارزشها و فضیلتهای اهل بیت (ع) و جایگاه راستین آنان در درک و شناخت اسلام راستین مهر تأییدی دیگر زد.
روایات فراوانی در منابع معروف و دست اول اهل سنّت و منابع اهل بیت(علیهم السلام)آمده است، که با صراحت میگوید: آیه مباهله درباره علی، فاطمه، حسن و حسین(علیهم السلام) نازل شده است.
به گزارش خبرنگار دین و اندیشه خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، مباهله در اصل از ماده بَهْل (بر وزن اَهْل) به معنی رها کردن است. به همین جهت هنگامی که حیوان را به حال خود واگذارند و پستان آنرا برای جلوگیری از نوشیدن نوزادش در کیسه قرار ندهند به آن حیوان باهِل میگویند و از این رو ابتهال در دعا به معنی تضرّع و واگذاری کار به خدا است.
و گاه این واژه را به معنی هلاکت و لعن و دوری از خدا معنی کردهاند آن نیز به خاطر رها کردن و واگذار نمودن بنده به حال خویش و خروج از سایه لطف خداست، اما از نظر مفهوم متداول که در آیه به آن اشاره شده، مباهله به معنی نفرین کردن دو نفر به همدیگر است. به این ترتیب که وقتی استدلالات منطقی سودی نداشت، افرادی که با هم درباره یک مسأله مهمّ دینی گفتوگو دارند در یک جا جمع میشوند و به درگاه خدا تضرّع میکنند و از او میخواهند که دروغگو را رسوا سازد و مجازات کند، همان کاری که پیامبر اسلام(ص)در برابر مسیحیان نجران کرد، که در آیه 61 سوره آل عمران به آن اشاره شده است.
در این آیه میخوانیم:( فَمَن حاجَّکَ فیهِ مِن بَعدِ ما جائَکَ مِنَ العِلمِ فَقُل تَعالَوا نَدْعُ اَبنائَنا وَ اَبنائَکُمْ وَ نِسائَنا وَ ئِسائَکُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعنَةَ اللهِ عَلی الکاذِبینَ)
«هر گاه بعد از علم و دانشی که به تو رسیده، (باز) کسانی درباره مسیح با تو به ستیز برخیزند، بگو: "بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما نیز فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما نیز زنان خود را، ما از نفوس خود (و کسی که همچون جان ما است) دعوت کنیم، شما نیز از نفوس خود، آنگاه مباهله (و نفرین) کنیم، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم"».
این آیه به ضمیمه آیاتی که قبل و بعد از آن نازل شده، نشان میدهد که در برابر پافشاری مسیحیان در عقاید باطل خود، از جمله ادعای الوهیت حضرت مسیح(علیه السلام) و عدم کارایی منطق و استدلال در برابر لجاجت آنها، پیامبر(ص) مأمور میشود که از طریق مباهله وارد شود، و صدق گفتار خود را از این طریق خاصّ و روحانی به ثبوت برساند، یعنی با آنها مباهله کند تا راستگو از دروغگو شناخته شود
تفسیر آیه
«هر گاه (مسیحیان) بعد از علم و دانشی که به تو رسیده (درباره نفی الوهیت مسیح(علیه السلام) و تثلیت و انحرافاتی از این قبیل) با تو به بحث و ستیز برخیزند، به آنها بگو: "ما فرزندان خود را دعوت کنیم شما نیز فرزندان خود را ( فَمَن حاجَّکَ فیهِ مَن بَعدِ ما جائَکَ مِنَ العِلمِ فَقُل تَعالَوا نَدْعُ اَبنائَنا وَ اَبنائَکُم)، ما زنان خویش را دعوت نماییم و شما نیز زنان خود را، (وَ نِسائَنا وَ نِسائَکُمْ)، ما از نفوس خود (و کسی که همچون جان ما است) دعوت مینماییم و شما نیز نفوس خود ( وَ اَنفُسَنا وَ اَنفُسَکُمْ).
آنگاه مباهله (نفرین) کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم: ( ثُمَّ نَبْتَهِل فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللهِ عَلَیَ الکاذِبینَ).
بدون تردید از نظر تاریخی این مسئله واقع شد. یعنی پیامبر(صلی الله علیه وآله) گروهی را انتخاب کرد و همراه خود برای مباهله آورد.
در روایات اسلامی که مفسّران و محدّثان نقل کردهاند آمده است «هنگامی که آیه فوق نازل شد پیامبر(ص) به مسیحیان نجران پیشنهاد مباهله داد، بزرگان مسیحی از پیامبر(ص)یک روز مهلت خواستند، تا در این باره به شور بنشینند. اسقف (اعظم) به آنها گفت: "نگاه کنید، اگر فردا محمد با فرزند و خانوادهاش برای مباهله آمد از مباهله با او بپرهیزید، و اگر اصحاب و یارانش را همراه آورد با او مباهله کنید که او پایه و اساسی ندارد".
فردا که شد که پیامبر(ص) آمد، در حالی که دست علی(ع) را گرفته بود و حسن و حسین(علیهما السلام) پیش روی او حرکت میکردند، و فاطمه(علیها السلام) پشت سر او. مسیحیان و در پیشاپیش آنان" اسقف اعظم آنان بیرون آمدند. هنگامی که پیامبر(ص) را با همراهان مشاهده کرد، پرسید: اینها چه کسانی هستند؟" گفتند: "این یکی، پسر عمو و داماد او است، و این دختر زادههای او هستند، و این بانو، دختر او است که از همه نزد او گرامیتر است." اسقف نگاهی کرد و گفت: "من مردی را میبینم که مصمّم و با جرأت در مباهله آمده و میترسم او راستگو باشد، و اگر راستگو باشد بلای عظیمی بر ما وارد خواهد شد." سپس گفت: "ای ابوالقاسم (محمد(ص)) ما با تو مباهله نخواهیم کرد، بیا با هم صلح کنیم"»!
و در بعضی از روایات آمده که اسقف اعظم گفت: «من صورتهایی را مینگرم که اگر از خدا بخواهند کوه را از جا برکند چنین خواهد شد! پس مباهله نکنید که هلاک خواهید شد»!
همین مضمون با تفاوتهایی که به اصل قضیه ضرر نمیزند، در بسیاری از تفاسیر دیگر نیز آمده است، مانند تفسیر فخر رازی (جلد 8، صفحه 10) و قرطبی (جلد 2، صفحه 1346) و روح البیان (جلد 2، صفحه 44) و روح المعانی (جلد 3، صفحه 188) و بحر المحیط (جلد 2، صفحه 472) تفسیر بیضاوی (ذیل آیه مورد بحث) و تفاسیر دیگر.
منبع:
پایگاه اطلاعرسانی آیتالله مکارمشیرازی
روزنامه "الجريده" کويت با انتشار مقالهای به قلم "حسن العيسی" با عنوان "ما کجا و ايران کجا؟" نوشت: موارد بسیاری از هوشياری اطلاعاتی "قاسم سليمانی" وجود دارد که در اين مقاله نمیگنجد. وي با عشق به کشورش اين فعاليتها را به اجرا درمیآورد تا از ايران و منافع ملت خود دفاع کرده باشد. اما آنچه هم اکنون اهميت دارد اين است که بايد بدانيم که
ايران سردار سليمانیهای زيادی دارد،
و مقامات ايران به رغم محاصره اقتصادی، هوشياری و هوشمندی زيادي را در صحنه داشتند.
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |